Home » مقاله‌ها » سری مقاله‌ها » مسایل جنسی و تجرّد

مسایل جنسی و تجرّد

مسایل جنسی و رابطه جنسی

شاید بهتر باشد کار را با چشم‌انداز مسیحی درباره‌ی مسایل جنسی و رابطه‌ی جنسی آغاز کنیم. گاهی شخصی می‌پرسد: «آیا به  رابطه‌ی قبل از ازدواج باور داری؟» پاسخ به این سوال این است: «بله و خیر.» مسیحیت تا آنجایی که به مساله جنسی ما به عنوان انسان مربوط باشد به این سوال صراحتا «بله» می‌گوید و مسیحیت تا آنجایی که به رابطۀ جنسی تناسلی مرتبط باشد به این سوال به صراحت «نه» می‌گوید. بیایید به استدلال پشت این «بله» و «خیر» بپردازیم.

ما  اشخاصی جنسی هستیم و نباید هرگز به هر شکلی درصدد انکار یا رد این موضوع باشیم. ما در شکل خدا به صورت مرد و زن آفریده شدیم. آنچه هستیم و هر کاری که انجام می‌دهیم دارای اهمیت بسیار زیادی از لحاظ تبلورات جنسی است. تلاش من بر این است که بر تصور احمقانه‌ای که افراد مجرد را فاقد جنسیت قلمداد می‌کند غلبه کنم.

جنسیت افراد مجرد در ظرفیت دوست داشتن و دوست داشته شدن او، خواه مرد یا خواه زن، تجلی پیدا می‌کند. همه‌ی تجربیات صمیمی لزوما نباید به ازدواج یا رابطه‌ی جنسی تناسلی بینجامد. عشق لازم نیست تناسلی باشد تا صمیمی باشد؛ ظرفیت عشق‌ورزی برای جنیست ما حیاتی است. به همین خاطر است که فرد مجرد بهتر است روابط سالم و حاکی از علاقمندی زیادی را با دیگران برقرار کند. روابط عمیق عاطفی و غیرجنسی کاملا امکان‌پذیر هستند و باید آنها را تشویق کرد.

جنسیت فرد مجرد در نیاز او به تجربه‌ی ارضای عاطفی او تجلی پیدا می‌کند. تصمیم به موکول کردن رابطه‌ی جنسی به ازدواج تصمیم سرکوبگر احساسات فرد به شمار نمی‌آید. دوستی‌های گرم و دلپذیر روشهای مشروعی هستند که افراد مجرد می‌توانند جنسیت خود را با آن ابراز کنند. ارضای عاطفی برای یک شخص مجرد کاملا امکان‌پذیر است و کلیسا می‌تواند با ایجاد فضا برای روابط شاد و دلپذیز محیط را برای این افراد مهیا کند.

جنسیت فرد مجرد در یادگیری این نکته است که احساسات جنسی خود را پذیرفته و مهار کند. افرادی که هنوز پیمان زناشویی نبستند نباید احساسات جنسی خود را انکار یا سرکوب کنند. دانلد گُرگِن خاطر نشان کرده است که: «احساسات به خاطر احساس شدن وجود دارند و احساسات جنسی نیز از این قاعده مستثنی نیستند.»۱ وقتی این احساسات را انکار می‌کنیم، خودمان را از انسانیت قطع می‌کنیم.

من خیلی بیشتر از اینکه عشق افلاطونی را به چشم ببینم، در موردش می‌شنوم. اکثر رفاقتهای بین دو جنس مخالف جنبه‌های جنسی به خود دارند و انکار این واقعیت زندگی هیچ کمکی به ما نمی‌کند. بلکه باید این احساسات را پذیرفت. اما پذیرش این احساسات به این معنی نیست که باید به آنها عمل کرد. احساسات جنسی نباید ما را کنترل کنند؛ ما باید آنها را مهار کنیم. اینکه فکر کنیم تمایلات جنسی غیرقابل‌مهار هستند خیالی واهی است. اینکه به خاطر اینکه شاید آنقدر عصبانی باشیم که بخواهیم کسی را بکشیم دلیلی بر این نیست که بخواهیم این کار انجام بدهیم. ما احساس خشم خود را مهار می‌کنیم که کسی را نکشیم و به همان روش احساسات جنسی خود را باید زیر سلطۀ خود دربیاوریم.

تا اینجا تلاش کردیم راههایی که افراد مجرد باید به مسایل جنسی خود پاسخ مثبت بدهند را نشان دهیم. دربارۀ پاسخ منفی به سوال رابطه‌ی جنسی خارج از ازدواج چطور؟

هیچ راه میانبری وجود ندارد. تعالیم کتاب‌مقدسی به وضوح رابطه‌ی جنسی را برای افراد مجرد به نوعی وتو می‌کند. سوال این است: چرا؟ نویسندگان کتاب‌مقدس خیلی هم درباره‌ی مسایل جنسی مبادی آداب نبودند. خود خلقت نوع بشر توسط خدا به صورت زن و مرد دلالت بر تایید قلبی تجربه‌ی هیجان‌انگیز جنسی است. غزل غزلهای سلیمان رابطه‌ی جنسی را به عنوان ماجرایی شهوانی جشن می‌گیرد. پولس به زوجها هشدار می‌دهد که «وظایف زناشویی» را نادیده نگیرند. پس چرا رابطه‌ی جنسی برای پیمان زناشویی محفوظ می‌ماند؟

منع کتاب‌مقدس از رابطه‌ی جنسی برای کسانی که ازدواج نکردند بر پایه‌ی بینش مثبت عمیقی است. مطابق گفته‌ی نویسندگان کتاب‌مقدس، رابطه‌ی جنسی پیوند اسرارآمیز، منحصربفرد «یک بدن» را خلق می‌کند. «از این‌ سبب‌ مرد پدر و مادر خود را ترک‌ کرده‌، با زن‌ خویش‌ خواهد پیوست‌ و یک‌ تن‌ خواهند بود. » (پیدایش ۲: ۲۴). وقتی فریسیان می‌خواستند عیسی را در مجادلات آن دوره زمانی درباره‌ی دلایل طلاق شکست بدهند، عیسی به مفهوم «یک بدن» در پیدایش متوسل شد و گفت: «بنابراین‌ بعد از آن‌ دو نیستند بلکه‌ یک‌ تن‌ هستند. پس‌ آنچه‌ را خدا پیوست‌ انسان‌ جدا نسازد.» (متی ۱۹: ۶). در افسسیان، پولس از «یک بدن» نقل می‌کند تا از شوهران بخواهد که همسران خود را مورد محبت خود قرار دهند چون «به‌ همین‌طور، باید مردان‌ زنان‌ خویش‌ را مثل‌ بدن‌ خود محبت‌ نمایند زیرا هرکه‌ زوجه‌ خود را محبت‌ نماید، خویشتن‌ را محبت‌ می نماید. » (افسسیان ۵: ۲۸). نکته‌ی او ساده بود: ازدواج چنان اتحاد صمیمانه‌ای را خلق می‌کند که رفتار خشونت‌آمیز به همسر را مثل خشونت به خود شخص قلمداد می‌کند.

در پاسخ به سوال ما، متنی که به بهترین شکل این را به تصویر کشیده در تعالیم پولس در اول قرنتیان باب ۶ دیده می‌شود. پولس با مورد مردی درگیر است که در مشارکت کلسیایی گرفتار زنا شده است. او می‌نویسد: «آیا نمی‌دانید که‌ هرکه‌ با فاحشه‌ پیوندد، با وی یکتن‌ باشد؟ زیرا می‌گوید هردو یک‌ تن‌ خواهند بود» (اول قرنتیان ۶: ۱۶). این متن بدون هیچ اشتباهی آشکار می‌کند که پولس رابطه‌ی جنسی را عملی به تمام معنی می‌داند که رابطه‌ی «بدن واحد» را تولید می‌کند.

حال به این سوال می‌رسیم که چرا اخلاقیات مبتنی بر کتاب‌مقدس رابطه‌ی جنسی را برای پیمان زناشویی محفوظ نگه می‌دارد. رابطه‌ی جنسی خیلی فراتر از امر صرفاً فیزیکی و حتی بالاتر از احساسات و امر روانی است. این کار چنان روح یک شخص را لمس می‌کند و اتحاد عمیقی تولید می‌کند که نویسندگان کتاب‌مقدس آن را «بدن واحد» می‌خوانند. به یاد داشته باشید که ما یک بدن «نداریم» بلکه یک بدن «هستیم»؛ ما یک روح «نداریم» بلکه یک روح «هستیم». هر چیزی که جسم را لمس می‌کند روح را نیز لمس می‌کند.

رابطه‌ی جنسی به قول لوئیس سمیدز یک «عمل پیوند زندگی» است.۲ دریک بیلی نیز می‌گوید: «رابطه‌ی جنسی عملی است که تمام وجود را درگیر خود می‌کند و بر کل یک وجود تاثیر می‌گذارد؛ رابطه‌ی جنسی مواجهه بین یک مرد و زن است که هر کدام کاری روی دیگری انجام می‌دهد، خواه خوب یا بد، که نمی‌توان آن را هرگز نیست و نابود کرد. این حتی زمانیکه هر دو طرف از ذات ریشه‌ای عملشان ناآگاه باشند به قوت خود باقی می‌ماند.»۳

بنابراین  استدلال منع کتاب‌مقدس درباره‌ی رابطه‌ی جنسی برای افراد مجرد فراتر از نگرانیهای عملی متداوال مثل حاملگی یا بیماریهای مقاربتی و غیره است. رابطه جنسی مبهلی خارج از ازدواج غلط است «چون  واقعیت درونی این عمل را زیر پا می‌گذارد؛ این رابطه غلط است چون افراد ازدواج نکرده از این طریق در عمل پیوند زندگی بدون داشتن این نیت درگیر این کار می‌شوند… رابطه‌ی جنسی به نوعی مهر و موم می‌کند و شاید بتوان گفت حتی یک اتحاد زندگی را تولید می‌کند؛ و این اتحاد زندگی همان ازدواج است.»۴

بنابراین، پولس به این دلیل به رابطه‌ی جنسی خارج از ازدواج «نه» می‌گوید چون این عمل به ذات خود این عمل آسیب می‌رساند. این عمل ما را به سرّ عمیق واقعیت «بدن واحد» می‌کشاند و پیوند و رابطه‌ای را به شکل عمیق و اعجاب‌انگیزی ایجاد می‌کند. اعجاب‌انگیز از این جهت که عهد و پیمانی است ماندگار و وفادار. وقتی اینگونه نباشد به «شوخی توخالی، موقتی و اهریمنی ازدواجی است که شخصیت را چندپاره می‌کند و حس عمیق نارضایتی و استیصال را بر جای می‌گذارد که ممکن است هرگز به سطح هوشیاری نرسد و دیده نشود.»۵

کلمه‌ی عبری رابطه‌ی جنسی در لفظ به معنای «شناختن» است. نویسندگان کتاب‌مقدس می‌دانستند که در رابطه‌ی جنسی نوعی شناخت خاص رد و بدل می‌شود و صمیمت خاصی به وجود می‌آید. این واقعیت را «بدن واحد» نامیدند. به همین خاطر است که کتاب‌مقدس رابطه‌ی جنسی را برای پیمان زناشویی محفوظ نگه می‌دارد.

با این حساب تکلیف کسانی که در گذشته درگیر رابطه‌ی جنسی خارج از ازدواج بودند و حالا متوجه شدند کاری که انجام دادند واقعا اشتباه بوده چیست؟ آیا واقعیت پیوند رابطه‌ی جنسی برگشت‌ناپذیر است؟ نه. برگشت‌ناپذیر نیست اما به دست شفاگر خدا محتاج است. درگیر شدن در عمل پیوند زندگی بدون نیت این عمل، روح درونی را زخمی می‌کند. این زخمها اغلب چرکین  و عفونی می‌شوند طوریکه همه‌ی زندگی روحانی را آلوده‌ می‌کنند و در بهترین حالت، اثرات زشت خود را باقی می‌گذارند.

اما خبر شگفت‌انگیز این است که شفا امکان‌پذیر است. فیض خدا می‌تواند در روح زخمی جریان پیدا کند و باعث شفا و ترمیم آن شود. اگر چه بعضی اوقات افراد قادر نیستند به تنهایی این کار انجام دهند. در این موارد، بهتر است از مشورت طبیب روحانی دلسوز، کسی که  در هدایت روحانی و دعای شفابخش مجرب باشد بهره بگیرند- کسی که بتواند برای آنها دعا و آنها را آزاد کند.

دعا به هر شکلی که انجام شود نباید در معرض عموم باشد. ما نمی‌توانیم که وانمود کنیم که این رابطه در اصل اتفاق نیفتاده، حال هر قدر هم که این رابطه تفننی بوده باشد. اگر به آن رسیدگی نشود و شفا پیدا نکند، دیر یا زود خودش را نشان می‌دهد. یکی از دوستانم به زن هفتاد و هشت ساله‌ای  مشاوره می‌داد. این زن که  پنجاه سال میسونر بوده اما حالا از شواهد و قراین پیدا بود که زندگی‌اش در رنج و عذاب است. شب و روز ترس داشت. از شلوغی و جمعیت می‌ترسید؛ از پله می‌ترسید؛ از هر چیزی می‌ترسید. افسرده شده بود و غم عمیقی کل زندگی او را در برگرفته بود. آنقدر گرفتار شده بود که داشت خودش را برای درمان شوک الکتریکی آماده می‌کرد.

دوستم که در زمینه‌ی مشاوره آدم بسیار حکیمی است از او پرسید که آیا در کودکی بچه‌ی شادی بوده؟ در جواب گفت: «بله!» سوال بعدی سوال ساده‌ای بود: «از کی این احساس غم و افسردگی تورو گرفت؟» خیلی سریع جواب داد: «از شانزده سالگی.» بعد دوستم پرسید: «چرا؟ تو شانزده سالگی چه اتفاقی برات افتاد که باعث این افسردگی شد؟» این زن برای اولین بار در زندگی‌اش قبول کرد که در شانزده‌ سالگی با جوانی رابطه‌ داشته است. خوشبختانه او حامله نشده بود و آن جوان هم به دنبال کار خودش رفته بود اما این زن شصت سال زخم عمیقی را در روحش با خودش حمل کرده بود.

دوستم برای شفای درونی این زن عزیز دعا کرد و به طرز خارق‌العاده‌ای در عرض چند هفته ترسها و افسردگی ناپدید شد. خودش در این باره گفت: «می‌توانم به خاطر بیارم که می‌ترسیدم و افسرده بودم ولی دیگه نمی‌تونم آن احساس را دوباره به خاطر بیارم.»

این خدمت بخشش و شفا از طریق قدرت مسیح، یکی از مشخصه‌های قوم خداست. ما می‌توانیم در این زمینه کمک شایانی باشیم و اگر بخواهیم باعث شفا باشیم. این خدمت پرمحبتی است که مستلزم این است که همراه یک مشارکت وفادار باشیم.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *