Home » Tag Archives: بهار

Tag Archives: بهار

بهار! منتظرت هستم

بهار! منتظرت هستم بیا به دعوت آغوشم بخوان ز چشمه‌ی خوشبختی هزار زمزمه در گوشم بریز باده‌ی خواهش را به کام سوخته از هجرم بسای دست نوازش را به جعد ریخته بر دوشم تو ذات زنده‌ی پویایی گمان مدار که معنایی مرا ببوس و تماشا کن که می‌گذازم و می‌جوشم برآرم از تن و بسپارم به آب جامه‌ی رنگین را سبک خیال ز عریانی به اعتدالِ روان کوشم به یُمن ...

Read More »

قــیام و بهــار (۲)

ar-p-ghiyam02

فرودین آمـــد ز راه و نغــمه ها بـسیار گشت
چـهــچـه بلـبل شـنـیدن در چـمـن تکـــرار گشت...
روز نــو یعنی حیا ت نــو که باشد در مسیح
این حیات از بهر ما چون روغن عــطار گشت

Read More »

قــیام و بهــار

ar-p-ghiyam0bahar

بهـاران آمـد و عالـم همه یکـسر گلسـتان شد
نگـر کن بلبل عـاشق بسوی باغ وبستان شد ...
به محراب مـی و ساقی نماز عشق بر پا کن
به قبر خالی اش بنگر که حاجتبخش مستان شد

Read More »

بهار

ar-p-bahar

بهارا ، شاد بنشين ، شاد بخرام
بده كام گل و بستان ز گل كام
اگر خود عمر باشد ، سر برآريم
دل و جان در هوای هم گماريم

Read More »