Home » مقاله‌ها » سیاست » دین و دموکراسی از دیدگاه توکویل

دین و دموکراسی از دیدگاه توکویل

democracyکتاب «دموکراسی در آمریکا» در اوایل دوران پس از انقلاب فرانسه در سال ١٨٣۵ و ١٨۴٠ میلادی در زمانی که جامعه‌ی فرانسه شاهد گذار دردناک اریستوکراسی به دموکراسی بود، توسط آلکسیس دو توکویل[۱] به رشته‌ی تحریر درآمد.
توکویل همیشه خود را با این سوال مواجه می‌دید که چگونه می‌توان بین هواداران دین و مدافعان دموکراسی آشتی ایجاد کرد. توکویل در سفرش به آمریکا شاهد این واقعیت بود که هیچ گروهی در آمریکا نه به‌طور علنی و نه به‌شکل غیرعلنی در برابر کلیسای کاتولیک قرار نگرفته است و کلیسای کاتولیک را دشمن آزادی و دموکراسی تلقی نمی‌کند. او به این نتیجه رسید که گویی روح دین‌داری و آزادی در آمریکا با یک‌دیگر درآمیخته است. از نظر توکویل علاوه بر این‌که آمریکا شاهد هیچ انقلاب و دگرگونی اجتماعی در طول تاریخ نبوده است، عوامل متعددی در ایجاد سازگاری بین دین و دموکراسی در آمریکا موثر بوده‌اند. این مقاله به بررسی رابطه‌ی دین و دموکراسی از نگاه توکویل می‌پردازد و سپس سعی می‌کند به این سوال پاسخ دهد که آیا دموکراسی در آمریکا می‌تواند الگویی برای سایر کشورها باشد، یا خیر؟

الف. سازگاری دین و دموکراسی

مهم‌ترین عوامل در سازگاری دین و دموکراسی در آمریکا از دیدگاه توکویل عبارتند از:
١- سازگاری مسیحیت و دموکراسی
٢- اصل جدایی کلیسا از دولت
٣- سازگاری عقل و دین (یا ارائه دادن برداشت معقولی از مسیحیت که بتواند پشتوانه‌ای برای حمایت از دموکراسی تلقی شود.)

١- سازگاری مسیحیت و دموکراسی

در نگاه توکویل بارزترین ویژگی جامعه‌ی آمریکا فرهنگ «آنگلو-امریکن» است که ریشه‌ی آن به پیوریتین‌هایی (معتقد به مکتب پاک‌آئینی) برمی‌گردد که توانسته‌اند باور سازگاری دین و آزادی را در اذهان مردم آمریکا شکل دهند.

از نظر پیوریتین‌ها ریشه‌ی آزادی را باید در کتاب مقدس جست‌وجو کرد. از نظر آن‌ها مسیح اولین چهره‌ی تاریخی‌ای است که به انسان‌ها آموخت همه‌ی انسان‌ها از بدو تولد از حقوق برابر و یکسانی برخوردارند. توکویل معتقد است که بنیان‌گذاران دموکراسی در آمریکا میهن‌پرستانی پیوریتین چون توماس جفرسون بودند با این باور که مکتب پیوریتین (پاک‌آئینی) تنها یک آموزه و اصل دینی نیست بلکه از بسیاری جهات با تئوری‌های دموکراسی و جمهوری‌خواهی سازگار است. از نظر توکویل تنها زمانی می‌توان به درک صحیحی از فرهنگ آنگلو-امریکن دست یافت که بتوان تشخیص داد که این فرهنگ زاده‌ی دو اصل دین‌داری و آزادی است و این دو اصل -بر خلاف اروپا- چنان در آمریکا با یک‌دیگر درآمیخته‌اند که آمیزه‌ی آن‌ها بهترین پشتوانه را برای دموکراسی در آمریکا فراهم آورده است.

توکویل دموکراسی را «برابری موقعیت‌ها» یا «quality of conditions» می‌داند و معتقد است از آن‌جایی که مکتب کاتولیک به اصل برابری انسان‌ها معتقد است نمی‌تواند دشمن دموکراسی تلقی شود. از نظر توکویل، ظهور مسیح اعلام برابری همه‌ی انسان‌ها در جهان بود و این امکان دموکراسی را فراهم کرد.

این اما تمام داستان نیست. گرچه برابری موقعیت‌ها بنای دموکراسی در آمریکاست، اما افزایش این برابری به تنهایی ضرورتاً به آزادی و دموکراسی نخواهد انجامید، و برعکس می‌تواند منجر به استبداد اکثریت شود. در این‌جا است که دین می‌تواند نقش بسزایی در جلوگیری از این استبداد داشته باشد. یعنی در جایی که قانون آزادی‌های بی‌حد و حصر را به رسمیت می‌شناسد، این دین است که برای انسان‌ها حد می‌گذارد و مانع انجام بسیاری از اعمال غیراخلاقی و نادرست می‌شود. توکویل معتقد است اگرچه دین نمی‌تواند مانع همه‌ی آفات دموکراسی از جمله فردگرائی و مادی‌گرائی شود اما نقش مهمی در تعدیل تمایلات فردی و مادی انسان‌ها دارد. توکویل می‌نویسد: «استبداد (دسپوتیزم) می‌تواند بدون ایمان حکم‌رانی کند، اما آزادی نمی‌تواند. نیاز به دین در جمهوری‌های دموکراتیک خیلی بیش‌تر محسوس است تا در حکومت‌های غیردموکراتیک. اگر اخلاقیات در جامعه‌ای فروبریزد چگونه آن جامعه می‌تواند از خطر متلاشی شدن در امان باشد؟ از مردمی که فرمان‌برداری خداوند نکنند و خودشان خدای خود باشند چه انتظاری می‌توان داشت؟»[۲]

در نگاه توکویل مهم‌ترین عنصر در بازداری از «استبداد اکثریت» که آفت دموکراسی است، غلبه‌ی اندیشه‌ی دینی و اطاعت از خداست. او می‌گوید ما باید تصمیم خود را بگیریم «یا اطاعت از خدا یا اطاعت از فرمانروای مستبد». از نظر او نمی‌توان همواره در شک و تردید بسربرد. روح باید به آرامش برسد، با سرسپردگی به خداوند یا با سرسپردگی به فرمانروایی مستبد.

و چنین است که در این نگاه دین پشتوانه‌ی اخلاق و اخلاق بهترین حافظ قانون و مطمئن‌ترین اصل در التزام به آزادی است. و از این‌رو سازگاری مسیحیت و دموکراسی امری کاملا ً طبیعی خواهد بود. او بر این باور است که همان‌طور که مسیحیت قائل به برابری بین انسان‌ها در برابر پروردگار است، برابری انسان‌ها در برابر قانون را هم به رسمیت می‌شناسد.

٢- جدایی کلیسا از دولت

توکویل دومین دلیل موفقیت آمریکا در سازگاری دین و دموکراسی را پای‌بندی آمریکایی‌ها به اصل جدایی کلیسا و دولت می‌داند. از نظر وی، مسیحیت معتقد است کار قیصر را به قیصر و کار خدا را به خدا واگذارید. بنابراین مسیحیت کاملا ً به جدایی کلیسا از دولت فتوا می‌دهد. از نظر توکویل، گرچه دین به‌طور رسمی به‌عنوان بخشی از سیستم سیاسی آمریکا تلقی نمی‌شود، اما بیش‌ترین سهم را در حفظ دموکراسی دارد، دین اولین نهاد فرهنگی‌ای تلقی می‌شود که به‌طور غیرمستقیم بر زندگی سیاسی مردم آمریکا تأثیر می‌گذارد.[۳]

به اعتقاد وی دین از طریق بارورکردن اندیشه و فضایل اخلاقی انسان‌ها جایگاه شایسته‌ی خود را پیدا کرده است. و این تأثیر غیرمستقیم اعتقادات دینی در جامعه‌ی سیاسی آمریکا بسیار مؤثرتر از تأثیر مستقیم دین بر سیاست بوده است.

٣- معقول‌سازی دین

توکویل معتقد است که تلاش رهبران دینی و بنیان‌گزاران آمریکا در آشتی دین و عقل و معرفی چهره‌ای معقول از دین، یکی از عوامل مهم در سازگاری دین و دموکراسی بوده است. به نظر وی اگر تلاش این مردان بزرگ نبود، دین کاملا ً در برابر دموکراسی قرار می‌گرفت و دشمن دموکراسی تلقی می‌شد.[۴] اما این اتفاق- برخلاف اروپا- در آمریکا رخ نداد چون اکثر رهبران مذهبی در آمریکا تلاش می‌کردند که قرائتی سازگار با عقل بشر از دین و احکام دینی به‌دست دهند. توکویل نه تنها دین را ضامن آزادی و برابری و مهم‌ترین عامل بازدارنده در برابر فردگرایی و مادی‌گرایی می‌داند، بلکه آن‌را هم‌چنین از مهم‌ترین نهاد‌ها در تثبیت دموکراسی می‌شناسد.

ب. دین به مثابه نهاد مدنی

توکویل می‌نویسد: «هیچ چیز در آمریکا چشم‌گیرتر از نهادهای مدنی نیست».[۵] از نظر توکویل نهاد‌های مدنی علاوه بر نهادهای صنعتی و تجاری شمار زیادی از نهادهای دینی و اخلاقی را نیز در بر می‌گیرد. او نهادهای مدنی را به نهادهای سیاسی و فرهنگی تقسیم می‌کند و در این تقسیم‌بندی نهادهای دینی جزء نهادهای فرهنگی محسوب می‌شوند و کاملاً از نهادهای سیاسی فاصله می‌گیرند. رمز تأثیرگذاری نهادی فرهنگی در نگاه توکویل استقلال آن‌ها از نهادهای سیاسی و تاثیرگذاری غیرمستقیم‌شان بر اندیشه و احساس مردم است.

ج. آیا شیوه‌ی دموکراسی آمریکایی در دیگر کشورها نیز قابل تقلید است؟

آیا آشتی بین دین و دموکراسی در آمریکا، در اروپا و دیگر کشورها نیز امکان تحقق دارد؟

در نگاه توکویل دین در آمریکا به دو دلیل مورد توجه باقی مانده است: اول این‌که دین در اذهان مردم آمریکا با ملیت و ملی‌گرایی همراه است و دوم آن‌که آمریکا هیچ تجربه‌ی انقلاب دموکراتیک را از سر نگذرانده و لذا از گزند دگرگونی‌های مخرب اجتماعی مصون مانده است. در فرانسه اما به‌عنوان مثال، «برابری» بعد از درگیری‌های شدید بین طبقات مردم و کلیسا تحقق یافت. در نتیجه برخلاف آمریکا، ایمان دینی در فرانسه نمی‌توانست تنها با جدایی کلیسا از دولت محفوظ بماند. در فرانسه کلیسا با نظام اریستوکراسی همخوان بود و طرفداران دموکراسی و آزادی‌خواهان به‌حق کلیسا را دشمن دموکراسی و آزادی می‌دانستند. و لذا به زعم توکویل برای آشتی دین و دموکراسی مسحیت در فرانسه باید بازخوانی می‌شد و نشان می‌داد که ضدیتی با اصول آزادی و برابری ندارد. چراکه مردمی که به اندیشه‌ی برابری رسیده بودند دیگر نمی‌توانستند قومیت فرد یا نهادی را به رسمیت بشناسند. آن‌ها می‌خواستند خود برای خود تصمیم بگیرند و بر پایه‌ی تجربه‌ی خود عمل کنند. و چنین است که توکویل تصریح می‌کند که نمی‌توان از دموکراسی آمریکا الگوبرداری کرد، هر جامعه‌ای متفاوت از جامعه‌ی دیگر رشد می‌کند و معیارها و هنجارها و شرایط تاریخی هر جامعه‌ای با جامعه‌ی دیگر متفاوت است.

نتیجه‌گیری

توکویل مسیحیت را عنصری مهم در تاریخ دموکراسی غربی می‌داند. براهین توکویل در آشتی دین و دموکراسی تلاشی است در تبیین این اعتقاد که دموکراسی غربی نه تنها غیر دینی نیست بلکه ریشه‌هایش را از فرهنگ دینی جامعه اخذ کرده است. این براهین دست‌کم در تثبیت بخش اول این ادعا یعنی عدم تعارض دین و دموکراسی بسیار موفق‌اند.

از میان لوازم سازگاری دین و دموکراسی در نگاه توکویل، جدایی نهاد دین از دولت از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. این جدایی نه تنها باعث حفظ دموکراسی بلکه موجب حفظ دین هم خواهد شد. علی‌رغم این جدایی، دین اما هم‌چنان قادر خواهد بود که به شکلی غیرمستقیم اما بسیار عمیق بر جامعه تاثیر بگذارد. جدا از توکویل، نظریه‌ی جدایی نهاد دین از دولت هم‌چنان از رایج‌ترین نظریات در میان متفکران دین‌دار و غیردین‌دار فلسفه‌ی سیاست است. از میان مدافعان دین‌دار این نظریه شاید از همه نام‌بردارتر جان لاک[۶] باشد. از معاصران نیز کسانی چون فلیپ کوین[٧] و رابرت آوودی[٨] به جد حامی این نظریه‌اند. در میان متفکران سکولار حامی این رای نیز کسانی چون جان راولز[٩] شهیر‌تر از آنند که نیازی به معرفی داشته باشند. این متفکران عموماً برآنند که ترکیب دین و سیاست ترکیبی است خطرناک که شعله‌هایش نه تنها دموکراسی که دین را هم در بر خواهد گرفت.

به جز جدایی دین از سیاست، برای هر کس که آشتی دین و دموکراسی دغدغه‌ای جدی است، اهتمام به معقول‌سازی دین از ضروری‌ترین تلاش‌هاست. چراکه در جهان جدیدی که سکولاریزم همه چیز را مورد نقد قرار داده است و هیچ خط قرمزی باقی نگذاشته است تنها قرائت عقلانی از دین می‌تواند با دموکراسی سازگار افتد.

توصیف توکویل از دموکراسی در آمریکا توصیه‌ای به الگوبرداری از این مدل نیست. توکویل تنها با ارائه‌ی این مدل نشان می‌دهد که دموکراسی بدون ارزش‌های فرهنگی، اخلاقی و دینی عقیم است. هم‌چنین با مطرح کردن الگوی دموکراسی نشان می‌دهد که هرچند نظام دموکراتیک‌تر باشد، احتمال وقوع انقلاب و تغییرات نهادینه‌ی اجتماعی در آن کم‌تر است.

 

منبع: مجله آفتاب


پی نوشت

١ Alexis de Tocqueville
٢ دموکراسی در آمریکا، جلد اول، صفحه‌ی ٢٩٨
٣ دموکراسی در آمریکا، جلد اول، صفحه‌ی ٢٩۶
۴ دموکراسی در آمریکا، جلد دوم، صفحات ٢۶-٢٧
۵ دموکراسی در آمریکا، جلد دوم، صفحه‌ی ١٨
۶ John Locke
٧ Philip L. Quinn
٨ Robert Audi
٩ John Rawls


مراجع

 

Alexis de Tocqueville, Democracy in America, trans. Henry Reeve; Arlington House; New Rochelle, New York, 1966. (see Digital Version)Aristide Tessitore, “Alexis de Tocqueville on the Natural State of Religion in the Age of Democracy”, The Journal of Politics, vol.64, no.4, Nov. 2002.

Cynthia J. Hinckley, “Tocqueville on Religion and Modernity: Making Catholicism safe for liberal Democracy”, Journal of Church and State, no.32, 1990.

David Copp, Jean Hamption, and John E. Roemer, eds., The idea of democracy, Cambridge University press, 1993.

Drescher, Seymour ed., Tocqueville and Beaumont on Social Reform: Rowman & Littlefield, 1996.

John Locke, A Letter Concerning Toleration, ed. Patrick Romanell, Indianapolis, 1975.

John Rawls, political liberalism, Columbia University Press, New York, 1993.

Joshua Michell, The fragility of Freedom, Tocqueville on Religion, Democracy, and American Future, Chicago: University of Chicago Press, 1995.James E. Lennertz, “Tocqueville Models of Law, Religion and Democracy in America: virtue, interest, and the duty to rescue”. Journal Law and Religion, no.69, 1984.

Larry Diamond, Journal of Democracy, 11.1 (2000) 5-10, Johns Hopkins University Press.

Micheal Drolet, Tocqueville, Democracy and Social Reform, New York: Harper & Row, 2003.

Norman A. Graebner, “Christianity and Democracy: Tocqueville’s Views of Religion in America.”, Journal of Religion, no. 56. 1976.

Olivier Zunz and Alan S. Kahan, eds., The Tocqueville Reader: a Life in Letters and Politics, Oxford: Blackwell, 2002.

Peter Augustine Lawler and Joseph Alulis, eds. Tocqueville Defense of Human Liberty, New York& London: Garland Publishing, Inc., 1993.

Philip L. Quinn, “Political Liberalism and Their Exclusions of the Religious”, in Paul J. Weithman Edi., Religion and Contemporary Liberalism, University of Notre Dame Press, 1997.

Philip L. Quinn, Religious Citizens Within the Limits of Public Reason”, The Modern Schoolman, LXXVIII, January/March 2001.

Robert Audi, Religious Commitment and Secular Reason, Cambridge University Press, 2000.

Robert M. Adams, “Religious Ethics in a Pluralistic Society”, Prospects for a Common Morality, eds. Gene Outka and John P. Reeder, Jr., Princeton University Press, 1993.

Sanford Kessler, Tocqueville’s Civil Religion: State University of New York Press, 1994.

Sanford Kessler, “Tocqueville’ Puritarian: Christianity and the American Founding”, the Journal of Politics, vol.54, No.3, Aug. 1992.

Sheldon S. Wolin, Tocqueville between Two Worlds: the Making of a Political and Theoretical life, Princeton, N.J.: Princeton University Press, 2001.

William E. Johnston, Jr., “Finding the Common Good Amidst Democracy’s Strange Melancholy: Tocqueville on Religion and the American’s ” Disgust with Life”, Journal of Religion, no.76, 1995.

William A Galaston, Civil Society and the “Art of Association”, Journal of Democracy 11.1 (2000) 64-70.

Check Also

ar-pl-03

مسیحیت و سیاست

آیا ما مسیحیان باید بی‌هیچ قید و شرط از دولتی که در کشورمان بر سر کار است حمایت کنیم؟ یا اینکه باید در اعتراض به کارهای اشتباه و سیاست‌های غلط‌ دولت به‌ خیابان‌ها بریزیم و تظاهرات کنیم؟ آیا باید دست به اقدامات جدی‌تری هم بزنیم، مثلاً مالیات ندهیم یا حتی برای سرنگونی حاکمین‌ توطئه بچینیم؟ آیا در مسیحیت دین از سیاست جداست؟ یک فرد مسیحی تا چه حد باید فردی سیاسی باشد؟...

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *